خوشچشم: استراتژی مذاکراتی ما باید «نمایش قدرت» باشد/ تقسیموظیفه آمریکا و 3 کشور اروپایی برای بازی در نقش «پلیس بد»!
تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۰۰۷۲۰۵
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، مذاکرات هستهای میان ایران و کشورهای ۱+۴ بعد از وقفهای کوتاه بهدلیل تعطیلات سال نو میلادی روز گذشته در وین از سرگرفته شد. این دور از گفتوگوها سومین تجربه از مذاکرات هستهای تیم جدید ایران به سرپرستی علی باقریکنی نیز هست.
در دو تجربه قبلی طی ماه گذشته، کشورهای تروئیکای اروپایی با اتخاذ رویکرد تخریبی سعی در ایجاد انحراف در مسیر گفتوگوها و فرسایشی شدن مذاکرات داشتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علاوهبر این مورد در تحلیل آنچه در وین میگذرد میتوان به بخشی از مصاحبه اولیانوف نماینده روسیه در مذاکرات هستهای با شبکه پارستودی نیز اشاره کرد. وی در این مصاحبه تیم مذاکرهکننده ایرانی در وین را تیمی دارای جدیت خواند و پیرامون رویکرد تخریبی کشورهای تروئیکای اروپایی نیز اظهار داشت: «مواضع آنها تعجبآور است و انگار اولینبار است سر میز مذاکرات نشستهاند و گاهی اوقات مواضعی نامعقول اتخاذ میکنند.»
حال باوجود تمامی این رفتارهای مخرب ازسوی تروئیکای اروپایی در دور جدید گفتوگوها مطابق اظهارات حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه کشورمان در پنجمین کنفرانس تاریخ روابط خارجی ایران، قرار است حول سندی جدید و مشترک مذاکرات از سر گرفته شود. ایران در مذاکراتی که حول این سند جدید صورت خواهد گرفت، باتوجه به سابقه بدعهدی طرفهای غربی در برجام راهبرد خود را تامین اهداف اقتصادی مشروع خود قرار داده است؛ اهدافی که امیرعبداللهیان برخی از مصادیق آن را روز گذشته ذکر کرد. مطابق آنچه وزیر خارجه کشورمان گفته است، ازجمله موضوعات در دستورکار ایران در مذاکرات جاری بحث تضمین و راستیآزمایی است. امیرعبداللهیان همچنین در این رابطه اظهار داشت: «در ذیل این واژهها و موضوعات به نقطهای برسیم که نفت ایران به آسانی و بدون هیچ منعی فروخته شود و پول نفت بهصورت ارزی در حسابهای بانکی ایران وارد شود و ما بتوانیم از همه مزایای اقتصادی که در برجام پیشبینی شده استفاده کنیم.»
در همین رابطه روزنامه فرهیختگان گفتوگویی با سیدمصطفی خوشچشم، کارشناس مسائل بینالملل انجام داده است که مشروح این گفتوگو پیش روی شماست.
پیشنویس جدید تا چه میزان با پیشنویسهای مطرحشده در دورههای قبلی مذاکرات تفاوت دارد و وجهتمایز آن چیست؟
پیشنویس جدید در مقایسه با پیشنویسهای ابتکاری ایران در دور هفتم و پیشنویس وین۶ تفاوتهایی دارد که در دو دسته خلاصه میشود؛ دسته اول، یکسری از نکات است که در پیشنویس وین۶ وجود داشت که «فرابرجامی» و «ناقض برجام» بود که ایران خواستار «اصلاح و حذف» آنها شد و در پیشنویس پیشنهادی خود، این موارد را حذف کرد و تغییر داد. دسته دوم، مواردی بود که غالبا به مساله تحریمها بازمیگشت و جای آنها خالی گذاشته شده بود. در پیشنویس وین۶، تفاهمی درباره آنها به دست نیامده بود. طرف ایرانی آن موارد را نیز در ابتدای دور هفتم به پیشنویس خود افزود و خواستههایش در اینباره را صریحا مطرح کرد تا درمورد خواستههایش نسبت به برداشتهشدن تحریمها در هرگونه توافق آتی هیچ ابهامی وجود نداشته باشد.
بنابراین آنچه ایران در ابتدای دور هفتم با ابتکار عمل روی میز قرار داد، اصلاحیههای عمدهای بر وین۶ بود که درنهایت پس از گفتوگوهای طولانی و مقایسه آن با وین۶ و حذف موارد اختلاف، بخش عمدهای از این درخواستها و حذفیاتی که ایران مطرح کرده بود، «مورد پذیرش قرار گرفت» و قرار است در سه، چهار روز آینده به بقیه موارد مورداشاره ایران هم پرداخته شود تا دستورکار مذاکرات محتوایی بهطور کامل برای اوایل ژانویه و دور بعدی مذاکرات آماده شود. درحقیقت آنچه که ایران، مصرانه بهدنبال آن است، برداشته شدن تحریمهایی است که باعث میشود مردم تحتفشار اقتصادی باشند. این تحریمها باید بهصورت کامل برداشته شود تا منفعت اقتصادی نصیب کشور شود.
آیا از طرفهایی مثل فرانسه که تا الان در روند مذاکرات اخلال ایجاد میکردند، تغییر رفتاری دیده شده است؟
درباره فرانسه باید گفت آنها در دور قبلی و در روزهای آخر، مانعتراشیهای ویژهای انجام دادند که بخشی از آن به دلیل نقش پلیس بدی است که فرانسه در مذاکرات ایفا میکند. از قدیم و مذاکرات دورههای قبل، در خود برجام هم یک تقسیم کاری میان آمریکا و اروپا بهخصوص این سه کشور اروپایی صورت گرفته بود و همچنان هم این تقسیم کار برقرار است. آمریکاییها بیشتر با موارد تحریمی طرف میشوند و موارد هستهای برجام را بیشتر اروپاییها بهویژه فرانسه پیش میبرند. همکاری آنان با آژانس و همینطور اسرائیل نیز در این رابطه بسیار نزدیکتر است و درمجموع، وظیفه پرداختن به نکات هستهای بهصورت سنتی برعهده اروپاییهاست. بخشی از مانعتراشیهای نماینده فرانسه نیز در همین چهارچوب است، یعنی نقشی است که از ابتدا برعهده داشته است.
بخش دیگری از این اخلالآفرینیها با هدف کسب منافع است. مانند آنچه در سال ۹۲، در ژنو و در آستانه انعقاد توافق موقت رخ داد تا فرانسه پس از هرگونه توافقی امتیازات بیشتری کسب کند. آنچه در ژنو رخ داد باعث شد ایران پس از برجام، قراردادهای بسیار کلانی با ایرباس، خودروسازهای فرانسوی و شرکت توتال ببندد و این مساله بیشتر تحتتاثیر همان مخالفخوانیهایی رخ داد که فرانسویها درنتیجه ارتباط با رژیمصهیونیستی در شب توافق ژنو رقم زدند. حالا هم بخشی از مخالفتهای فرانسه به این دلیل است.
بخش دیگری هم به این دلیل است که فرانسویها و بهطور کلی سه کشور اروپایی سعی میکنند روابط نزدیکتری را در این پرونده با این رژیم داشته باشند تا امتیازات ویژهای را هم از رژیمصهیونیستی در حوزه سیاستهای اقتصاد داخلی کشورشان دریافت کنند و از این منظر بینصیب نمانند. اما رفتهرفته و با ورود به مذاکرات محتوایی و با توجه به اینکه هدف اصلی تیم مذاکرهکننده کشورمان، برداشتن تحریمهاست، نقش منفی اصلی را خود آمریکا بازی خواهد کرد؛ چراکه این، طرف آمریکایی است که رهبری طرف غربی را با وجود یکسری اختلافات و «تشتتهای تاکتیکی» بین اعضای این جبهه برعهده دارد و آن کشوری که باید اصل تحریمها را بردارد، آمریکاست که از این حربه بهعنوان یک سلاح مستقیم علیه کشور ما استفاده کرده است و قطعا در طول مذاکرات، منفیخوانیها و تقابل بیشتری از خود نشان خواهد داد.
با توجه به تقسیموظیفهای که به آن اشاره داشتید، تیم مذاکرهکننده کشورمان باید چه رویکردی داشته باشد تا سه کشور اروپایی نتوانند مجددا در روند به نتیجه رسیدن گفتوگوها اخلال ایجاد کنند؟
برای توفیق مذاکرهکنندگان یکسری الزامات و ضرورتهایی وجود دارد که این موارد باید به سرعت محقق شود. نخست آنکه دست مذاکرهکنندگان ما باید در چارچوب گفتوگوها از اهرمهای فشار پر باشد. این اهرمهای فشار، هم در حوزه هستهای، هم در حوزه موشکی و هم در حوزه منطقهای و دیگر حوزهها موجود و قابلاستفاده است و باید براساس یک نقشه راه برنامهریزیشده و مشخص، از این اهرمهای فشار به شکل حداکثری استفاده شود.
همانگونه که آمریکاییها هنوز از فشار حداکثری علیه ایران استفاده میکنند، شما نمیتوانید در مذاکرات با طرف آمریکایی و اروپایی، بدون اهرم فشار به نتیجه برسید. منظور از نتیجه، نتیجه متفاوتی است که بتواند تا حدی ولو کم، روی اقتصاد کشور تاثیرگذار باشد. ما هشت سال در دولت قبل سیاست مماشات را در پی گرفتیم که نتیجه آن، افزایش فشارهای تحریمی اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپا و کوچکتر شدن سفرههای مردم بوده است.
در دولت جدید که دولت انقلابی است و با دستورکاری بر سر کار آمده است که نوع سیاستورزی را تغییر دهد، استراتژی مذاکراتی کشورمان نیز نهفقط در ظاهر، بلکه در باطن و بهصورت کاملا برنامهریزیشده، باید «نمایش قدرت» باشد. به این معنا که با وجود روی کار آمدن دولت جدید، ابزارهای تغییر سیاست عمده فراهم است تا ما از یک طرف با اعمال اهرمهای فشار هستهای، منطقهای، موشکی و... و از طرف دیگر با اقداماتی در چارچوب کاهش تاثیرگذاری تحریمها، اعم از تقویت بنیه اقتصاد داخلی، گسترش روابط با کشورهای منطقه، چین و روسیه و سلسله اقدامات زودبازده کوتاهمدت دیگر بتوانیم فشار تحریمها را کم کنیم. این مساله باید در سطح کلان و در سطح کل نظام، بهویژه در دولت فعلی که قابلاجرا نیز هست، اجرا شود.
یکیدیگر از ضرورتهای موردنیاز، وجود یکصدایی در کشور است. ما هرچند کم ولی بعضا حرفهای متفاوتی از مسئولان امر میشنویم که این مساله تضعیفکننده تیم مذاکرهکننده ماست. اینکه غنیسازی ۶۰درصدی انجام میدهیم، جدای از اینکه نیاز کشور است، یک اهرم فشار روی طرف مقابل است. ما نباید بهطور مثال بیان کنیم که قصد ما برای غنیسازی در چه سطحی است و آیا در درازمدت است یا همیشگی خواهد بود.
اهرم فشار در جایی معنا دارد که برای طرف مقابل با ایجاد ابهام همراه باشد. نباید با موضعگیریهای متفاوت، این اهرم فشارها از کار بیفتد. طرف مقابل میداند که ما غنیسازی ۶۰درصدی را تا به نتیجه نرسیدن مذاکرات متوقف نخواهیم کرد. غنیسازی ۶۰درصدی، جایی معنای فشار پیدا میکند و میتواند فشار حداکثری به طرف مقابل وارد کند که برنامه آتی غنیسازی ما بهطور مشخص بیان نشود. همینطور در زمینه شروط مصرح نظام که از ابتدای مذاکرات وین بهصورت کاملا شفاف توسط کلیت نظام مطرح شد، ازجمله «برداشتهشدن همه تحریمهای برجامی و پسابرجامی»، نباید با ادبیات متفاوت، ولو با همین منظور صحبت کرد. قطعا همه باید بهصورت یکپارچه این خواسته را در سطوح مختلف نظام مطرح کنند. موضعگیریهای حداکثری مقامات ارشد، درجه یک و درجه دو نظام نیاز است تا طرف مقابل متوجه شود «خواستههای جمهوری اسلامی ایران»، «ثابت و غیرقابل تغییر» است.
سوم، ضرورت پرداخت رسانهای و جنگ تبلیغاتی حداکثری درمقابل موج عظیم عملیات روانی دشمن است. آمریکاییها و رسانههای اپوزیسیون خارجی و معاندانی که در چارچوب منویات واشنگتن کار میکنند، با یک فشار حداکثری عملیات روانی و رسانهای سعی میکنند تا نخبگان و بعد از آن، عامه جامعه را تحتتاثیر قرار دهند. اگر این روزها به تعداد خبرنگاران غربی و فارسیزبان معاند و رسانههایی ازجمله بیبیسیفارسی، ایراناینترنشنال و بسیاری از رسانههای وابسته آمریکایی، انگلیسی و صهیونیستی نگاه کنید، متوجه میشوید این رسانهها چه جو یکسویه تبلیغاتی و رسانهای را در مذاکرات وین شروع کرده و به شکل روزافزونی دارند روی آن سرمایهگذاری میکنند.
قطعا نیاز است جمهوری اسلامی ایران در تقابل با این جو رسانهای، با برنامه «از پیش اندیشیده شده» و «کارشناسیشده رسانهای» برخورد کند. «غیبت روایتگری» در این صحنه، میدان را به «دشمنان مردم و کشور واگذار خواهد کرد» و هر شخصی که فهمی از رسانه داشته باشد، میداند که روش برخورد با تبلیغات مسموم طرف مقابل، غیبت در روایتگری نبوده و نیست و باید تقابل حرفهای درست و تمامعیار صورت بگیرد. درعینحال، نباید در پازل گرهزدن مذاکره و اقتصاد بازی کرد. این کار میسر است، یعنی ما نباید همهچیز را سیاه و سفید ببینیم و فکر کنیم اگر روایتگری کنیم مذاکرات را به بازار گره زدهایم، خیر، اینگونه نیست. با روایتگری درست، فعالانه و کنشگرانه، هم میشود گره مذاکره با بازار را از هم گشود و هم جلوی یکهتازی طرفهای غربی و معاندان را گرفت و این یکی از اصلیترین ضرورتها برای موفقیت مذاکرهکنندگان در وین، بهویژه در مذاکرات محتوایی خواهد بود.
درمجموع فکر میکنید این دور از مذاکرات چطور پیش خواهد رفت؟
درحال حاضر در زمینه اقدامات سیاسی و برداشتن تحریم، توپ قطعا در زمین طرف آمریکایی است و آنها هستند که باید نشان دهند به دنبال توافق هستند. اما من کنشگری در طرف ایرانی را هم تمامعیار نمیدانم. همانطور که پیشتر گفته شد، طرف ایرانی میتواند با اتکا به اقداماتی که در چارچوب ضرورتهایی که توضیح داده شد، یعنی «استفاده از اهرمهای فشار»، «ایجاد جو یکصدایی در چارچوب شروط نظام» و «تقویت همهجانبه پیوست رسانهای»، احتمال توفیق در برداشتن تحریمها را بالا ببرد. در غیر اینصورت، همه چیز به طرف غربی واگذار خواهد شد تا او تصمیم بگیرد که میخواهد تحریمها را بردارد یا خیر و با توجه به اینکه آمریکا هیچگاه تمایل به برداشتن تحریمها نداشته و ندارد، باید او را مجاب به این کار کرد که این کار، با غنیسازی ۶۰درصدی میسر نخواهد بود و باید از دیگر مولفههای قدرت جمهوری اسلامی ایران در حوزههای سخت مثل موشکی و منطقهای و در حوزههای نرم، یعنی رسانه، بهره بسیار بیشتری ببریم تا طرف آمریکایی را ناگزیر به برداشتن تحریم کنیم.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: مذاکرات هسته ای ایران تیم مذاکره کننده برداشتن تحریم اهرم های فشار کشور اروپایی طرف آمریکایی تحریم ها گفت وگوها طرف مقابل رسانه ها رسانه ای ضرورت ها پیش نویس غنی سازی هسته ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۰۰۷۲۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مزه دورکاری در اقتصاد آمریکا
وقتی صحبت از رشد اقتصادی میشود، آمریکا به راحتی اروپا را شکست میدهد. عوامل بسیاری عملکرد بهتر آمریکا را توضیح میدهد؛ از نوآوری در فناوری گرفته تا ذخایر عظیم انرژی از عوامل این اختلاف است. اما یک پاسخ سرراستتر نیز وجود دارد که از پاسخهای قبلی نیز سادهتر است؛ همانطور که رئیس صندوق نفت نروژ در مصاحبهای با فایننشالتایمز در ۲۴آوریل گفت:
به گزارش دنیای اقتصاد؛ «آمریکاییها سختتر کار میکنند.» با این حال به نظر میرسد دورکاری موجب میشود تا کارمندان آمریکایی با وجود برخی ظرافتها و تفاوتها، اندکی اروپاییتر شوند. بر این اساس دورکاری موجب شده تا آمریکاییها کمتر در محل کار حضور داشته باشند؛ اما همزمان با حضور در یک مکان تفریحی، از امتیاز دورکاری بهره ببرند.
در ذهن افراد، کلیشههای اقتصادی مشهوری وجود دارد که عمدتا نادرست هستند؛ اما یکی از استثناها مربوط به این باور است که آمریکاییها ثروتمندترند؛ چون بیشتر کار میکنند. وقتی صحبت از رشد اقتصادی میشود، آمریکا به راحتی اروپا را شکست میدهد. عوامل بسیاری عملکرد بهتر آمریکا را میسازند؛ از نوآوری در فناوری گرفته تا ذخایر عظیم انرژی.
اما یک توضیح تقریبا ساده وجود دارد که چندان بیراه نیست؛ همانطور که رئیس صندوق نفت نروژ در مصاحبهای با فایننشال تایمز در ۲۴آوریل اعلام کرد: آمریکاییها سختتر از اروپاییها کار میکنند. در واقعیت، اعداد نیز این ادعا را تایید میکنند. بر اساس دادههای OECD، بهطور متوسط آمریکاییها ۱۸۱۱ ساعت در سال کار میکنند.
این عدد ۱۵درصد بیشتر از ساعات کار شهروندان اتحادیه اروپا است که میانگین ۱۵۷۱ساعت در سال کار میکنند. این تفاوت فقط محدود به این نیست که اروپاییها چند هفته بیشتر از آمریکاییها را در ساحل بگذرانند. طبق اعلام سازمان بینالمللی کار، روز کاری در بریتانیا، فرانسه و آلمان نیم ساعت کمتر از آمریکا است.
فراغت بهتر است یا ثروت؟با مشاهده این تفاوتها، سوالی که به ذهن میرسد این است کدامیک شیوه بهتری برای زیستن است، پول بیشتر یا وقت آزادتر؟ واقعیت این است که انتخاب سختی برای افراد است. کسانی که در آمریکا هستند طبق برنامههای آمریکایی کار میکنند. کسانی که در اروپا هستند با هنجارهای اروپایی مطابقت دارند.
در واقع سوال کلیدیتر این است که چرا آمریکاییها ساعات بیشتری را کار میکنند. پاسخ به این سوال به یک مشاهده عجیب و جدید منتهی میشود؛ دورکاری موجب شده تا کارمندان گلادیاتور آمریکایی بیشتر شبیه همتایان اروپایی خود شوند.
نخستین حدس نشان میدهد که فرهنگ ممکن است دلیل تغییر ساعات کار باشد. شاید اروپاییها از اوقات فراغت خود بیشتر لذت ببرند. آنها در مورد نحوه گذراندن اوقات فراغت، با شهرهای زیبا، لذتهای آشپزی، کوههای ناهموار و خیلی چیزهای دیگر احاطه شدهاند و تنها یک مسافرت با قطار یا پرواز با تخفیف با آنها فاصله دارند.
ممکن است آمریکا صرفا جذابیتهای کمتری برای ارائه به مسافران داشته باشد و هرآنچه که دارد نیز در پهنه جغرافیایی بسیار بزرگتری پراکنده شده است که تا حدودی توضیح میدهد که چرا اروپا سالانه حدود ۱۵۰میلیون گردشگر، معادل دو برابر آمریکا، از خارج از کشور جذب میکند. نظرسنجیها نشان میدهد که آمریکاییها کار سخت را به خودی خود ارزشمند میدانند. در نهایت این «فردگرایی زمخت» چیزی است که آمریکا را ساخته است.
چوب مالیات بر سر اروپااما مشکل اینکه مساله را در تفاوت فرهنگ خلاصه کنیم این است که تا اوایل دهه۱۹۷۰ بسیاری از اروپاییها بیشتر کار میکردند. ساعات کار در آمریکا همچنان مشابه آن زمان است. تغییر بزرگ این است که اروپاییها اکنون کمتر زحمت میکشند. در نیم قرن گذشته، ساعات کاری در آلمان ۳۰درصد کاهش یافته است.
چیزی فراتر از فرهنگ در حال اثرگذاری است. ادوارد پرسکات، اقتصاددان آمریکایی، به یک نتیجه جنجالی رسید و استدلال کرد که کلید اصلی این معما مالیات است. تا اوایل دهه۱۹۷۰، سطح مالیات در آمریکا و اروپا مشابه بود و ساعات کار نیز به همین ترتیب در یک سطح قرار داشت.
در اوایل دهه۱۹۹۰، مالیاتها در اروپا افزایش یافته بود و به نظر پرسکات، نیروی کار قاره سبز انگیزه کمتری برای کار داشتند. امروزه شکاف قابل توجهی وجود دارد؛ درآمد مالیاتی آمریکا ۲۸درصد تولید ناخالص داخلی است؛ درحالیکه این عدد در اروپا حدود ۴۰درصد است.
اما اثرگذاری مالیات بر عرضه کار چندان ساده نیست. برخی از کارگران ممکن است با توجه به این که میتوانند پول بیشتری را به خانه ببرند، با عرضه ساعات کار طولانیتر به سطوح کمتر مالیات پاسخ دهند. در مقابل، دیگران ممکن است تصمیم بگیرند که درآمد اضافی پس از مالیات به آنها امکان میدهد کمتر کار کنند و همچنان از سبک زندگی مطلوب خود لذت ببرند.
یک مطالعه اخیر توسط یوزف سیگوردسون از دانشگاه استکهلم بررسی کرد که در دوران اصلاح نظام مالیاتی در سال۱۹۸۷، کارگران ایسلندی چگونه به یک سال تعطیلی مالیات بر درآمد واکنش نشان دادند. اگرچه افرادی که انعطافپذیری بیشتری داشتند؛ بهویژه افراد جوانتر در مشاغل پارهوقت واقعا ساعات بیشتری را صرف کار کردند، افزایش کلی ساعات کار نسبت به آنچه مدل پرسکات میگفت ناچیز بود.
مقررات تاثیرگذار استبه نظر میرسد در تعیین میزان عرضه نیروی کار، مقررات اهمیت بیشتری دارد. قوانین اروپا به کارگران قدرت زیادی میدهد و مواردی، چون سیاستهای سخاوتمندانه مرخصی والدین و قوانین سختگیرانهتر در مورد اخراج کارکنان را دربرمیگیرد.
بسیاری از کشورهای اروپایی سعی میکنند برای زمان کاری محدودیتهایی قائل شوند، مثلا فرانسه هفته کاری را ۳۵تعریف کرده است. این سقفها تا حدودی نادرست بودهاند و نتوانستند آنطور که طرفداران آن میخواستند، اشتغال را افزایش دهند. آنها همچنین حفرههای زیادی دارند. با این حال اکثر مطالعات تایید میکنند که این مقررات ساعات کاری را کاهش دادهاند.
پول همهچیز نیسترابطه مهم دیگر این است که با ثروتمندتر شدن افراد، معمولا آنها میخواهند کمتر کار کنند. مقاله اخیر صندوق بینالمللی پول نشان میدهد که در اروپا، میان سرانه تولید ناخالص داخلی و ساعات کار ارتباط قوی وجود دارد. مردم کشورهای ثروتمندتر مانند هلند معمولا کمتر از کشورهای فقیرتر مانند بلغارستان کار میکنند.
با این حال، این سوال همچنان باقی است: آمریکاییها از بسیاری از اروپاییها ثروتمندتر هستند، پس چرا آنها همچنان بیشتر کار میکنند؟ شاید اوقات فراغت یک مساله کنش جمعی باشد. آمریکاییها ممکن است بخواهند از روسای خود مرخصیهای طولانیتر بگیرند؛ اما نگران هستند که بهعنوان افراد تنبل دیده شوند.
مقالهای در سال۲۰۰۵ توسط آلبرتو آلسینا از دانشگاه هاروارد و همکارانش استدلال کرد که اتحادیههای قویتر اروپا در واقع این مشکل اقدام جمعی را با مبارزه برای مرخصی با حقوق حل کردند که درنهایت قانون شد. آمریکا، با وجود اتحادیههای ضعیفتر، یکی از معدود کشورهایی است که مرخصی با حقوق اجباری ندارد.
دورکاری کار خود را میکندیکی از پیشرفتهای جدید و جذاب، اختلاف در ساعات دورکاری است. در سال ۲۰۲۳، نظرسنجی جهانی از نهادهای کاری نشان داد که کارمندان تمام وقت در آمریکا ۱.۴ روز در هفته از خانه کار میکنند؛ درحالیکه در اروپا ۰.۸ روز این کار را انجام میدهند. استفاده از این تقسیم بندی، بر دادههای ساعات کاری گردآوریشده توسط OECD نتیجه قابل توجهی به همراه دارد:
اروپاییها و آمریکاییها اکنون تقریبا به یک اندازه در محل کار، معادل ۱۳۰۰ساعت وقت میگذرانند. به عبارت دیگر، ۱۵درصد اضافی از کاری که آمریکاییها سالانه انجام میدهند، اکنون از خانههای خودشان یا گاهی اوقات در ساحل و شاید از یک شهر در اروپا انجام میشود. آمریکاییها همچنان سختتر کار میکنند، اما لذتبخشتر از گذشته این کار را انجام میدهند.